تعریفی بر مناسب سازی

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

مقدمه
در كنار پيشرفت تكنولوژي و صنعت، تصادفات وسايل نقليه، بلايات طبيعي، حوادث كار و جنگ مي تواند خسارات جبران ناپذيري براي انسان به بار آورد كه يكي از آن خسارتها مي تواند ايجاد نقص در انسان باشد و نهايتا معلوليت ايجاد كند كه انسان را از حالت عادي زندگي روزمره خارج كند و اگر وسايلي نباشد كه او را در انجام زندگي ياري كند ممكن است به انزوا كشيده شده و روح او نيز معلول و ناقص گردد.
در سالهاي اخير وقوع جنگ تحميلي و 8 سال دفاع مقدس، گسترش استفاده از خودروهاي مختلف و ساختمان سازيهاي چند طبقه و ماشيني شدن زندگي روزمره سبب افزايش معلوليت ها علاوه بر معلولين طبيعي يا مادرزادي شده است و توجه به اين مسئله كه كم و بيش جنبه ملي و در عين حال جنبه انساني دارد وظيفه همه است
دنياي معلولين
سازمان ملل متحد سال 1981 را سال معلولين اعلام كرد و در اين سال تمام كشورهاي جهان همبستگي خود را در حمايت از معلولين و تطابق مجدد آنان با دنياي كار و زندگي اعلام داشتند.
گروهي از اين كشورها كه از نظر پيشرفت هاي علمي و بهداشتي و اعتلاي سطح زندگي در حد بالايي قرار داشتند توانستند اقدامات خود را در اين راه بيش از پيش توسعه داده و تقويت كنند و در راه رقابت و هم چشمي با همديگر در سطح جهاني آن را در معرض تحسين و تمجيد قرار دهند ولي گروهي كه به علل مشكلات علمي و صنعتي و مادي در حد پايين تري قرار داشتند نتوانستند حمايتي را كه شايسته انسانيت و نوع دوستي است در حق همنوعان معلول خود به جا بياورند. در حالي كه اين گروه از جوامع بشري بيش از ديگران نياز به اين اقدام داشتند چرا كه طبق آمار سازمان بهداشت جهاني از 450 ميليون جهان قريب هشتاد درصد آنها در اين كشورها زندگي مي كنند و مخارجي كه در اين كشورهاي فقير براي آنان صرف مي شود 20 درصد مخارج جهاني آن است يعني 80 درصد مخارج جهاني صرف 20 درصد معلولين در كشورهاي پيشرفته مي گردد. مسئله بيشتر تاسف آور مي شود كه از اين 45 ميليون معلول جهان قريب يك سوم آن را كودكان تشكيل ميدهند، يعني كساني كه در سرآغاز زندگي هستند و بايد يك عمر با معلوليت در اين جهان به سر برند.
انتظار معلولين از جامعه
معلولين مخصوصاً كساني كه در اثر حادثه دچار ضايعه مي گردند، داراي روحيه حساس و شكننده هستند. مسلماً برخورد نادرست اجتماعي با آنان مي تواند وجود ضايعه را براي آنان عميق تر نمايد. دور كردن آنان از مسئوليت هاي قبلي خود شكاف عميق بين آنان و جامعه به وجود مي آورد چه رسد به اينكه استقلال در انجام كارهاي شخصي از آنها گرفته شود. جامعه مخصوصاً افراد كارشناس و متخصص در اين زمينه با دادن آموزش هاي لازم و ساختن وسايل كمكي در استقلال، مي توانند آنان را ياري نمايند و اين باور را براي آنان ايجاد كنند كه حداقل توانمندي آنان انجام كارهاي شخصي (پوشيدن لباس، خوردن غذا، رفت و آمد، استحمام، توالت و...) خودشان مي باشند.
در کشورهاي مختلف دنيا از دهه هفتاد ميلادي به بعد مناسب سازي اماکن عمومي و انطباق آن با نيازهاي افراد داراي معلوليت، خصوصاً معلولين جسمي- حرکتي در دستور کار قرار گرفت و تجارب کسب شده در اين زمينه سبب گرديده است تا پرداختن به اين مسئله به گونه اي بين المللي نيز مطرح و در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گيرد. به طوريکه در قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل متحد در باره حقوق افراد داراي معلوليت در مورخ 9 دسامبر 1975 چنين آمده است:
« معلولين حق دارند از امکاناتي برخوردار باشند که بتوانند به طور مستقل در جامعه حضور و زندگي کنند»
و همچنين در پيوست شماره 5 آن آمده است که:
« تمامي کشورها به ويژه کشورهاي در حال توسعه بايد جنبه هاي مختلف محيط بدون مانع را براي افراد داراي معلوليت بررسي و فراهم آورند »
يا در قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل متحد در مورخ سوم دسامبر 1982 در برنامه اقدام جهاني براي معلولين در بند 12، چنين آمده است:
برابر سازي فرصتها در کشورهاي در حال توسعه
« به فرآيندي اطلاق مي شود که از طريق آن نظام کلي جامعه، نظير محيط فيزيکي و فرهنگي، مسکن، حمل و نقل، خدمات اجتماعي و بهداشتي، فرصتهاي شغلي و آموزشي، زندگي اجتماعي و فرهنگي، از جمله تسهيلات ورزشي و تفريحي در دسترس افراد جامعه خصوصاًً افراد کم توان قرار گيرد.»
وجود جانبازان و عزيز و گرامي که پرچمدار راه انقلاب هستند و سالمندان که وجودشان برکت زندگي است علاوه بر معلولين ما را بر آن داشت که پيرو برگزاري اولين همايش مناسب سازي با ايجاد يک وب سايت با عنوان مناسب سازي محيط شهري بتوانيم به اين آرمان جامعه عمل بپوشانيم يعني بتوانيم با لطف و عنايت الهي و با تعامل با پژوهشگران، انديشمندان و علاقمندان به اين موضوع قدمي کوچک براي اين عزيزان برداريم.
* برگرفته ار تارنمای مناسب سازی محیط شهری
ادامه مطلب

گام به گام تا مناسب سازی محیط شهری معلولان و جانبازان

متأسفانه ضعف اطلاعات درباره مناسب سازی محیط شهری معلولان و جانبازان در استان کرمانشاه به یک نقیصه عمده بدل شده که از سوی بسیاری از ادارات دولتی و سرمایه گذاران بخش خصوص نادیده انگاشته شده است . این درحالی است که استان کرمانشاه جنگی 8 ساله را از سر گذرانده و بسیاری از پاک ترین انسان های این خطه از میهن عزیزمان اعضای جسم و بدن خود را در راه ماندگاری دین و کشور از دست داده اند و پذیرفتنی نیست حضور فعال آنان در اجتماع را با بی توجهی به وضعیت جسمی آنان مانع شویم . همچنین تعداد فراوانی معلول جسمی دیگر نیز هستند که تحت پوشش اداراتی مانند بهزیستی از حضور شاداب در جامعه بی بهره اند و بر این باوریم با کمی جدیت و تلاش این مشکل که به مسأله ای اساسی تبدیل شده قابل حل است . در اینجا ما بر آن شدیم تا قوانین موجود در حل مشکل مناسب سازی عزیزان معلول و جانباز را یاد آوری کرده و امیدواریم بتوانیم سهمی هر چند کوچک در این راه بر داریم . خوشبختانه در سال 86 با همکاری بنیاد شهید و امورایثارگران استان و همچنین رسانه استانی توانستیم موضوع مناسب سازی محیط را رسانه ای کنیم و اهمیت آن را برای مسئولان و مردم دیارمان برجسته نماییم .
دستان گرم معلولان و جانبازان عزیز را برای مشاوره ، برنامه و همکاری در این زمینه می فشاریم .
ادامه مطلب

زرده؛ دهکده شیمیایی ها

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

در ماه ژوئيه سال 1988، (مرداد ماه 1367) در آخرین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روستای زرده در استان کرمانشاه هدف بمباران شيميايی هواپيماهای عراقی قرار گرفت.

پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی: آن روز صبح سحر مردم زرده در امامزاده روستا گرد آمده بودند.
ابتدا صدای هواپيماهايی که از بالای سر می گذشتند شنيده شد. البته اين صداها برای روستايی که در دامنه کوهی غبارآلود در مرز ايران و عراق واقع است پديده تازه ای نبود.
امروز همه به ياد می آورند که صدای انفجار تا چه حد خفيف بود و به هيچ وجه با مرگ و ويرانی گسترده ای که به بار آورد تناسب نداشت.

 


هر هواپيما چهار بمب، هر کدام به وزن 250 کيلوگرم، رها کرد. دود ناشی از آن زرد، سبز، قرمز و سياه بود.
یکی از اهالی می گوید،مثل رنگين کمان بود و يکی ديگر آن را به آسمانی که با پرده ای رنگين پوشانده شده باشد تشبيه کرد.
اول پرندگان از درخت ها افتادند و بعد آدم ها يکی يکی نقش بر زمين شدند.
دويست و هفتاد و پنج نفر صبح آن روز در امامزاده جان باختند - خيلی هايشان زنان و کودکان بودند- .
ساکنان زرده می گويند: بويی چون ادويه گنديده فضا را پر کرد، بوی غريبی که از مرگی ناآشنا خبر می داد.

_40909982_gulbanoo203.jpg

 

هديه دختر 28ساله شیمیایی شده می گوید: "هر روز يواش يواش حالم بدتر می شود و دکتر هم نمی تواند کاری بکند."
قوه بينايی، پوست و تنفس او خراب شده است.
هديه که نمی تواند به مدرسه برود تنها قادر است در برخی کارهای سبک به مادرش کمک می کند.
گلبانو بانوی دیگری است که آن روز صبح به امامزاده رفته بود و بعد از بمباران برای شستن مواد شيميايی به نزديک ترين چشمه دويد. آخرين چيزی که گلبانو هنگام نوشيدن آب و پاشيدن آن به صورتش به ياد دارد اين است که آب داغ بود.
او متوجه نشده بود که يکی از بمب های شيميايی در سرچشمه سقوط کرده و منبع اصلی آب روستا را آلوده کرده است.15.jpg
با دست زدن به آب او تنها بر جراحات خود افزود. گلبانو وقتی در بيمارستان چشم گشود با خبر شد که پنج برادر و پدرش کشته شده اند. ستشوی سر و صورت با آب آلوده زخم های گلبانو را بدتر کرده بود.
آنها می گویند: داستان حلبچه را همه می دانند اما روستای ما چه؟ به خاطر خدا ما را فراموش نکنيد."
نه سال طول کشيد تا پزشکان محلی تشخيص دادند که تقريبا کل جمعيت روستا از آثار ماندگار گاز خردل و گاز عصبی رنج می برند.
هيچ کس نمی داند که آسيب های زيست محيطی آن بمباران چقدر است يا عواقب آن برای آيندگان چيست. هرچه باشد اين نخستين جنگی بود که در آن از گازهای عصبی استفاده شد.
"چشم پوشی"
پس چرا صدام حسين و دیگر فرماندهان ارتش بعث عراق به خاطر جنایتی که در روستاهايی مانند زرده مرتکب شده محاکمه نشدند و نمی شوند.
ايران از 30 مورد از چنين حملاتی به خاک خود که در برخی از آنها تا 300 بمب افکنده شد، سند تهيه کرده است.11.jpg
مسلماً يکی از موارد آشکار تبعيض در محاکمه سران رژیم بعثی عراق این بود که هرگز به خاطر آنچه در سوی ديگر مرز در ايران انجام دادند هرگز مورد بازخواست قرار نگرفتند.
یقیناً دولت های غربی از اقدامات شرکت هايی که سلاح های شيميايی در اختيار صدام حسين می گذاشتند برای همیشه چشم پوشی کردند.
هرچه باشد صدام در آن روزها نقش متحد غرب عليه ايران را بازی می کرد.
سالها بعد از حادثه مردم زرده هنوز منتظر ثبت دادخواهی خويش در محاکم بین المللی هستند.

ادامه مطلب

شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است

خيلي ها شلمچه را با غروبش مي شناسند، غروب كه مي شود، سرخي آسمان كه جاي خورشيد را

مي گيرد، حزن عجيبي دل را محاصره مي كند، انگار يك عالمه حقيقت، يك عالمه ذكر، يك عالمه صدا و ناله مي خواهند هجوم بياورند به مغزت و تو از همه اينها در امان نيستي!

 

عجيب است! آدم در هجوم اين همه باشد و لذت هم ببرد، عشق بازي كند، خودش را بيندازد روي خاك و خاك را مشت كند و توي دست هايش بگيرد.
خيلي ها شلمچه را با غروبش مي شناسند، اصلاً نذر مي كنند كه غروب به شلمچه برسند، نجواي غروب شلمچه با بقيه ساعات روز فرق مي كند، فقط بايد يك بار امتحانش كرد.
شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است، كمي آن طرف تر حسينيه شلمچه قرار دارد، با نشانه هاي پررنگ پايداري، تانك هيا به گل نشسته، مين هاي خنثي نشده، كلاه و قمقمه هاي تركش خورده و نخل هاي بي سر.
چشمانت را كه ببندي يكي از استثناهاي تاريخ بشريت را مي تواني تصور كني. عمليات كربلاي چهار تمام شده بود، هنوز طعم تلخ پيروزي عراقي ها زير زبان رزمنده ها بود. فرماندهان بايد كاري مي كردند كه روحيه ها برگردد، شناسايي منطقه هم كه كار راحتي نبود. شلمچه از همه مهم تر بود، دروازه بصره بود، از اين نقطه مي شد به دشمن نفوذ كرد.
البته دشمن محكم ترين مواضع و موانع را براي جلوگيري از نفوذ رزمندگان اسلام، برپا كرده بود. بررسي منطقه كلي وقت مي برد، دشمن در منطقه آب رها كرده بود، خط اولش دژ محكمي بود با سنگرهاي بتوني، پشت آن تانك ها مستقر بودند و به خوبي بر منطقه اشراف داشتند، خط دوم و سوم كه كانال بود و خط چهارمش هم پشت نهر «دوعيجي» بود، خط پنجم هم قرارگاه تاكتيكي دشمن بود و مركز توپخانه، تازه اين همه ماجرا نيست. شكست هاي پياپي، دشمن را به اين نتيجه رسانده بود كه به جاي حالت تهاجمي، حالت تدافعي بگيرد.
دشمن در شلمچه موانع وسيعي به شكل «ن» و به ارتفاع هفت متر ساخت كه عرض دهانه باز آنها 300 متر به طرف ايران بود. ديدي كه از اطراف اين گودال بر سر رزمنده ها داشت امكان هر تحركي را، به تصور خودش از رزمندگان مي گرفت. اما رزمنده هاي ايراني براي فتح هر يك از اين موانع شهداي بسياري را تقديم كردند و بالاخره از سد تمامي موانع گذشتند.
چشمانت را كه باز كردي خودت را ميان موانع نوني شكل در منطقه شلمچه كه توسط رزمندگان بازسازي شده، مي بيني، اكنون عقلت را با حساب دو دو تا چهار تا، با كمك منطق به ميدان مي آيد. آيا مي شود از اين موانع گذشت! چطوري؟ با توكل! هر كس به خدا توكل كند خدا براي او كافي است. پس حالا دوباره برگشتي به دنياي خودت بدان كه اينجا شلمچه است، همين!

ادامه مطلب